چرا مومیایی ام نکردند؟

اینجا چه خوب است که چشم هامان گرد شده در تابوت گرم و شکسته  زمان

و من هنوز زنده ام

چه کسی به اشتباه بدون مومیایی کردن مرا اینجا گذاشته؟

انتظار نداشتند بیدار شوم؟

خیالاتی داغ انگار سرشان را میلرزاند

گویا گمانشان از آنسوتر ها قدم میزده و اینطرف ها حتی...

اینان میپنداشتند

چه زودتر و بیشتر رسیده اند به آرزویشان

مرگم و نبودنم را میگویم!

چی بی لرز پنداشته اند؟

گمانم آنروز که در تابوت میگذاشتنم

گوشهایم میگفتند چیزی شنیده اند چیزی شنیده اند انگار کسی میگفته :

مبادا مومیایی اش کنید بگذارید گرمای آنجا زودتر زنجیره های وجودش را پاره کند

و چه پنداشتند!

حتی گمان هم نکردید...

مگر نه اینکه تابوت گرم زمان را فقط برای کسانی که برایتان خطرناک بودند به کار میبردید

پس چه شد؟

حتی گمان نکردید؟

خطر در تابوت هم میتواند خطرساز باشد!

اینان تن سردم را بدون مومیایی در تابوت گرم و شکسته زمان گذاشتند

وتن سرد من هنوز همان وجود بیدار بود که در جستجوی بالاتر ها خطر آنها شده بود

هنوز پاهایم توان ضربه زدن داشت

                            و چه زود تابوت زمان با ضربه ها شکست!

بعدها از پاهایم شنیدم می گفتند:

  توانشان بی درنگ کارساز شده چرا که بی آنکه گمان کنند ممکن است از تابوت بیرون شوم

تابوت شکسته ای را برایم به کار برده اند که پوسیده بود.

تابوت زمان هم خوبی و شاید بدی اش همین است که پیر است و پوسیده

خلاصه این مومیایی نکردنشان خطر را زودتر از بین نبرد

بیدار مانده بودم تابوتشان زود شکست

دنیای بیرون در نبودنم چه زود تنگ شده بود اول گمان کردم تابوت نشکسته و این گرمای چیزی به نام زمان که در تابوت بوده دنیایم را بدین چهره در خیالم گنجانده

اما چندی پیش فهمیدم:اینجا همان جاست  فضایش تنگ تر به نظر میرسید

تابوت های گرم زمان تمام دنیایم را پر کرده بودند و دیگر دنیایم نبود

نمیدانم فقط مرا بدون مومیایی درون تابوت گذاشته بودند که پای گریختن یافته بودم

و یا شاید فقط تابوت من شکسته و پوسیده بوده!؟

نه تابوت ها اگر تابوت زمان باشند همه شان پوسیده و گرم اند!

و چه خوشحال شدم انگار از انبوه تابوت ها

انگار پس از من

خیلی ها برایشان خطر شده بودند!

حالا باید بروم سراغ تابوت ها

حتما آنها هنوز بیدارند

البته همان وجودهای بیدار خودمان را میگویم یعنی خطر های آنان

     چه خوب است که شکستن چند تابوت دیگر را امتحان کنم لذت خوبی دارد برایم!

                                       و چه خلوت است اینجا

 اصلا خودشان کجایند؟

باید دوباره برایشان کاری کرد

حتما حالا خیلی بی حوصله اند که کسی را برای در تابوت گذاشتن ندارند

و چه خلوت است اینجا

                              اصلا شاید این تابوت های آخر را خودشان پر کرده اند!

کارم سخت میشود اینگونه

کدامین تابوت را باید شکست !

و چرا مومیایی ام نکردید؟ببینید چه زحمت ها انداختید بر خود!

باید آخر تابوتم را محکم تر می ساخت

و چه بی لرز پنداشتید؟

مگر نه این که خطر باز هم خطر می شود؟

ببینید چه زحمت ها انداختید بر خود!؟